شاید تو بتوانی....
من هرکاری که میکنم نمیشود نمیتوانم...
شبها که تاریکی و سیاهی هجمه میکنند به ذهنم...
یاد تو در دلم نور افشانی میکند...
چشمهایم را میبندم شاید اینگونه خالی شود قاب نگاهم از تصویرت...
اما تا چشم میبندم تصویر لبخندت در دلم قند میسابد...
شاید توبتوانی با دلت تبانی کنی که مرا ازیاد ببری...
من هرچه تلاش میکنم راه به جایی نمیبرم...
تو بگو چه کنم...
عزیزم
تو بگو چه کنم