با تو....
نویسنده: شبگردم یه تنها(سه شنبه 86/5/30 ساعت 8:28 صبح)
باتو دیشب تا کجا رفتم...
تا خداو آنسوی صحرای خدا رفتم.
من نمیگویم ملایک بال در بالم شنا کردند.
من نمیگویم که باران طلا امد...
با تو لیک ای عطر سبز سایه پرورده...
ای پری که باد می برد ت...
از چمنزار حریر پر گل پرده...
تا حریم سایه های سبز
تا بهار سبزه های عطر...
تا دیاری که غریبیهایش می امد به چشمم اشنا رفتم.
با همه سنگینی بودن ...
و سبکبالی بخشودن...
تا ترازویی که یکسان بود در آفاق عدل او
عزت و عزل وعزا رفتم.
چند و چونها در دلم مردند که بسوی بی چرا رفتم.
شکر پر اشکم نثارت باد.
خانه ات اباد ای ویرانی سبز عزیز من....
تا کجا بردی مرا دیشب...
با تو دیشب تا کجا رفتم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ