با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+تو دست محبتت را بر تن خورشيد ميكشي//خورشيد دلگرم تن زمين را با شعاع نورانيش گرم ميكند//تو لبخند ميزني به روي دشت//گلهابه رقص مي آيند//با محبت به كوه مينگري//چشمه ها به خروش مي آيند//با تمام عشقت آدمي را خلق كردي//اما آدم...
+امروز يادم رفت مثل هر روز به زندگي سلام كنم...به زندگي تازه م عادت نكردم به اينكه شايد مجبور بشم با يه چشم زندگي كنم...خدايا...راضيم گله اي ندارم مگه تو اين بيست و هفت سال زندگي كه با دوتا چشم دنيا رو ديدم بابتش ازت تشكر كردم كه حالا بخوام شكايتي بكنم؟
+پيله ي تنهاييم آنقدر درهم پيچيده كه اميدي به پروانه شدن ندارم...دستهاي تو كو؟كجايي تا يكي يكي لايه هاي غمم را بشكافي؟من به جان دادن در دستان تو راضيم...فقط بيا..
+چقدر صداي شكستنها با هم فرق دارند...وقتي كه سكوت ميكني و در دلت ديوار شيشه اي غرورت ميشكندو وقتي با هق هق ات سكوت خانه را ميشكني...كاش ميشد دوباره لبخندت را ببينم...
+در دلم غوغاست... هنوز نگاهت در خاطرم هست روزي كه ميرفتي...درقاب در ايستادي سرت را برگرداندي لبخند زدي گفتي بر ميگردم خيلي زود...عزيزم هفت سال گذشت ...خيلي زودت خيلي دير شدو...
+دستانش را با گرمي نفسهاي بي رمقش گرم ميكرد نزديك 60سال داشت لباسهاي كهنه و پينه دارش برق چشمانم را سوزاند...با خودم گفتم يعني در اين دنيا هيچ كس را ندارد؟؟؟صدايش زدم گفتم گرسنه نيستي ؟لبخند تلخي زد تازه فهميدم سئوال احمقانه اي پرسيده ام ...برايش يك كاسه آش بردم...چشمهايش پر از اشك بود شايد خاطره اي برايش زنده شد؟/
+وقت نماز كه ميشود تازه يادم مي آيد چقدر دلم هواي با تو بودن دارد روزهايي كه پشت سر تو به نماز ايستادم تنها روزهايي بود كه خوووووب زندگي كردم...دعايم كن هرجا كه هستي...